زندگی، زندگی، روزمرّگی و آخر هیچ؟!
زندگی زندگی و آخر هیچ!؟
اگر درست نگاه کنیم بسیاری از ما غرق زندگی روزمره میشویم. روزمرگی مانع تفکر به معنای زندگی و هدف و روند کلّی آن میشود.
معنای زندگی چیست؟ آیا هیچ غایت و هدفی در زندگی ما هست؟ این روزمرگی در نهایت به کجا میرسد؟
معناداری یک نیاز اساسی ما است. تصور اینکه زندگی ما صرفاً رونوشتی است از زیست دیگران، بدون هیچ طرح و مشخصهی منحصر به فردی، ناامید کننده است. پوچی و نهیلیسم از همین بیمعنایی و حس تکرار ایجاد میشود.
اما مسأله این است که ما میتوانیم/باید به زندگی خود معنا بدهیم.
یک راه معنا دادن به زندگی، انجام فعالیتهای اصیل است؛ عبور از قراردادها و ارزشهای قراردادی و انجام کارهایی که فارغ از هر عرف و سنتی باارزشاند. این فعالیتها تأثیر عمیقی در جهان ما دارند.
بخشیدن بیچشمداشت، یکی از راههای معنی بخشیدن به زندگی است.
هنگام برخورد و مواجهه با کارهای خیرخواهانه و داوطلبانه، معمولاً صحبت و سؤال از اجر معنوی آن میشود؛ اما مسئله اصلاً اجر معنوی و گشایشهای ریز و درشت نیست. ماجرا بخشش بیمنت و بیچشمداشت است. ما باید یاد بگیریم که نیاز است بخشی از زمان و انرژی و داراییمان را بیچشمداشت و فقط از سر عشق ببخشیم. حتی انتظار اجر معنوی و گشایشهای مادی هم نباید داشت.
این عشق و این ایثار، زندگی ما را به کلی متحول میکند. عشق چیزی است که به آن نیاز داریم، در حالیکه نمیدانیم. اما وقتی جای خود را در زندگی ما پیدا میکند و وقتی زندگی را معنادار میکند، چنان تغییر خواهیم کرد که هیچ اجر معنوی و هیچ گشایشی چنان اثری نخواهد داشت…
برچسبهای کلیدی: معنای زندگی، درگیر شدن در روزمرگیها، چرا دچار روزمرگی می شویم؟ بخشش بیمزد و منت، بخشیدن از روی عشق، نیهیلیسم در برابر معنای زندگی، چطور به زندگی معنی ببخشیم، رابطه کار داوطلبانه و حل مشکل روزمرگی، راهی برای بیرون رفتن از مشکلات زندگی، تکراری شدن زندگی انسان امروزی، چرا نباید تکراری زندگی کرد، کمک به دیگران
یک دیدگاه بنویسید
اولین نفری باشید که دیدگاه میگذارید!